وبلاگ شعر عارف

اشعار نو و کلاسیک «سید عارف مرتضوی»
جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ق.ظ

ترانه « خاطره»

شب بود و کنار جوی تنهایی ها

من خسته ترین آدم دنیا بودم

در سیل عظیم خاطره غرق شدم

وابسته ترین آدم دنیا بودم

شب ، پر زد و در خط افق روز آمد

من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم

خورشید کنار من نشست و من باز

ماندم چه بگویم تز دل بی تابم

روزم به سر  آمد و دوباره شب شد

اما من آزرده به نور آغشته

هرشب که دوباره آمد و روز شده

داغ و غم من مثل خودش یخ بسته



نوشته شده توسط سید عارف مرتضوی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبلاگ شعر عارف

اشعار نو و کلاسیک «سید عارف مرتضوی»

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

ترانه « خاطره»

جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ق.ظ

شب بود و کنار جوی تنهایی ها

من خسته ترین آدم دنیا بودم

در سیل عظیم خاطره غرق شدم

وابسته ترین آدم دنیا بودم

شب ، پر زد و در خط افق روز آمد

من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم

خورشید کنار من نشست و من باز

ماندم چه بگویم تز دل بی تابم

روزم به سر  آمد و دوباره شب شد

اما من آزرده به نور آغشته

هرشب که دوباره آمد و روز شده

داغ و غم من مثل خودش یخ بسته

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۸
سید عارف مرتضوی