وبلاگ شعر عارف

اشعار نو و کلاسیک «سید عارف مرتضوی»

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با موضوع «ترانه» ثبت شده است

درون جشن بالماسکه

او نقاب داشت اما من

بی نقاب نگاه میکردم

خسته ، گفته جلای وطن

 

من نزول را دیدم

او شکوه را می دید

من ، هَرَس میکردم

او هراس را میچید

 

من درون دست هایش

کاسه شراب می دیدم

این شبیه کابوسیست

کاندرون خواب میدیدم

 

من شراب خواری را

این گدا مآبی را

از تو دور میدانم

آتش ، ای اندرون دل ما

 

من سکوت میکردم

تو سرود میخواندی

از میان دفتر احساس

آیه ورود میخواندی

 

« من فرشته پندارم

تو به ابلیس خدمت کن

آن درخت ، که از او خوردم

بعد من تو حرمت کن

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۳۸
سید عارف مرتضوی

شب بود و کنار جوی تنهایی ها

من خسته ترین آدم دنیا بودم

در سیل عظیم خاطره غرق شدم

وابسته ترین آدم دنیا بودم

شب ، پر زد و در خط افق روز آمد

من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم

خورشید کنار من نشست و من باز

ماندم چه بگویم تز دل بی تابم

روزم به سر  آمد و دوباره شب شد

اما من آزرده به نور آغشته

هرشب که دوباره آمد و روز شده

داغ و غم من مثل خودش یخ بسته

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۰
سید عارف مرتضوی