به نام خدایی که سنگ آفرید
که تیر و کمان و تفنگ آفرید
خدایی که انواع گل آفرید
گل و ماری و ناس و بنگ آفرید
خدایی که پولشویی و اختلاس
که افراد دزد و زرنگ آفرید
که نامردی و کینه و جرزنی
دروغان رنگاوارنگ آفرید
که اف چار و الت و دیلیت و پاور
که ویندوز و ویروس و هنگ آفرید
خدایی که دستان یک بچه را
مناسب انواع جنگ آفرید
این سختی و این دنیا یا میگذرد یا نه
این خشکی و این صحرا یا میگذرد یا نه
در یاد دلم مانده دنیای پس از مرگم
آیا برسد عقبا؟ یا میگذرد یا نه
هر بار تو را کشتم با مکر و دروغ و جبر
این بار بکش من را ، یا میگذرد یا نه
هر دفعه سفر کردم ، یاد تو و یاد تو
در لحظه برو هرجا ، یا میگذرد یا نه
ذکری به دلم افتاد ، تا صبح خوشی بخشید
در شب ، دل من را با «یا میگذرد یا نه»
هر دفعه تو را دیدم در لحظه به فکرم
اندیشهٔ فرداها یا میگذرد یا نه
یا میگذرد یا نه چون در گذر است اینجا
فکر تو و قلب ما یا میگذرد یا نه
دو کبوتر کنار یکدیگر
یکی از آن ها
نفس نمیکشد دیگر
به کدام سنگ زمین گیر شده؟
به کدام دست؟
به کدام سنگ؟
هرگز از سنگ و تفنگ خالی نیست
بالهایش
آنکه در رویایش
هدفش آزادیست...
و اگر روزی ابر
جای آب
از خودش آجر بارد
باز هم
جای دگر
یک بنا میسازند
آن کسانی
که به باران
ایمان دارند
شاید آجرها هم
بوی باران دارند...
آسمان ، اَبرش رفت
پیرمردی تنها
بر پلِ دشمن ها
به فراموشی رفت
و به خاموشی رفت
و کسی بود آیا
رو به روی باد
قَد راست کند؟
-آری ، بود !
اما
کرد؟؟
